2 سالو 1 ماه و ...
خاطره از هانا -یه آقایی زنگ خونمونو زده هانا با خوشحالی داد میزنه مامان پیتزا اومد... -یه خانومی از من می پرسه ببخشید خانوم حرم کدوم وره؟هانا انگشتشو دراز کرده میگه اونورر -هانا به ماشین پلیس و آقای پلیس میگه ماشین پلیس..بهش میگم هانا بگو آقای پلیس میگه آقای ماشین پلیس -از شعر هایی که هانا می خونه:شبا که که می خوابیم ...ماشین پلیس بیداره ...
نویسنده :
sara
17:41